اندر حکایت کمال وداغی که بر دل ما بنهاد
روزی روزگاری دو همفلتی ساکن فلت 110 اندر گفتار اقتصادی برآن شدند که دست از جیب پدر بدر آورند و آن را همی در درون جیب خود فرو کنند. یکی یک لر از خطه ی سرسبز ملایر دیگری گرگی از مشهد آن دیار . .اشک و عشق و اهل بیت و شمع و بازهم شمع و باز هم شمع
باری این دو همی فکر اندر کردی وروزگاران بگزراندی تا اینکه روزی این مشهدی که در باب سیاست از چرچیل و اندر باب ورزش از حسین رضازاده و اندر احوال فیزیک همپای نیوتن و انیشتن صاحب نظر بودندی و همچنین از نظریه پردازان عرصه کوانتم فیزیک میبود دست در استین کرامت نمود ایده ی عظیم تدریس خصوصی را در سال هزار و سیصدو دو دانشگاه در فلت 718 در گوش بنده حقیر نواخت و ما نیز شکه از بحث اقتصادی و تجاری و تحول شگرفی که در عرصه آموزش و پرورش در حال وقوع بود به شتاب نظریه را پذیرفتیم پا در عرصه تبلیغات نهادیم و قرار بر آن شد همه چیز نصف نصف و ....ه